امروز : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
بزرگمرد دین و سیاست
شخص یا اشخاصی در عصری از اعصار جزیی از بنیانهای آن کشور و ملت میشوند. در دوران معاصر هم مرحوم طالقانی در زمره این ارکان و بنیانها بود که دو حجاب بزرگ معاصرت و شهرت دو مانع عمده از شناخت شخصیت واقعی او شده است.
نسل معاصر، به واقع نمیداند که طالقانی چه میخواست و چه میگفت؟ تحمل رنجهای تبعید و زندان و دربدری، برای او چه و که بود؟
طالقانی، سیدجمالالدین اسدآبادی، عبدالرحمن کواکبی و شخصیتهایی از این قبیل با خصوصیات و ویژگیهایی که داشتند از هر قوم و ملتی که باشند به آن قوم و ملت تعلق ندارند؛ بلکه به کل جهان اسلام تعلق دارند.
آنچه این بزرگمردان را از دیگر معاصران و اشخاص و افراد متمایز میسازد، خلقیات برجسته و ویژگیهایی است که کمتر و به ندرت در دیگران میتوان یافت. درک، فهم و تشخیص دردهای جایگاه جامعه، چارهاندیشی برای درمان آنها، جوانان و روشنفکران را مخاطب قرار دادن، خطرات را به هیچ نشمردن، برخلاف مسیر آب شنا کردن، به زخارف دنیوی و جاه و مقام بیاعتنا بودن، خفتگان قرن و اعصار را از خواب گران بیدار کردن، قرآن، این دستورالعمل زندگی انسانها و برنامه نجات و سعادت انسانها را به صحنه آوردن، در اندیشه راهحل مشکلات بودن، مشکلات و بلایایی که بشر به دست خود و برای خود درست کرده، تارها و گرههایی که انسانها به دور خود تنیده و در میان این تارها و گرههای کور خود را گرفتار کرده، از دغدغههای فکری این روحانی آیندهنگر و دردآشنا و مفسر صاحب سبک و آگاه به مقتضیات و نیازهای زمان بود.
در پایان باید گفت، راستی این چه دردی بود که طالقانی از آن رنج میبرد؟ این درد جانکاهی که تا اعماق دل و جان این انسان والا نفوذ کرده بود! روح و روان و فکر و اندیشه او را به خود مشغول، آشفته و ناآرام کرده بود و در روزگار عافیتطلبیها و سکوت و سازشها به فریاد و خروش واداشته بود؟
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.