امروز : جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳
رهرو استوار مصدق، یار داغدار فروهرها
زنده یادان قدسی میرمعز،دکتر فریبرز رئیس دانا، دکتر محمد ملکی،دکتر منصور بیاتزاده و شادروان خسرو سیف که در ساعت ۷ سپیدهدم ۲۲ تیر ۱۴۰۰ خورشیدی جام جاودانگی سرکشید.
زندهیاد خسرو سیف دبیر کل فقید حزب ملت ایران پس از کاردآجین شدن شهیدان پروانه و داریوش فروهر بود؛ و از سن ۱۵ سالگی به جبهه ملی ایران به رهبری روانشاد دکتر محمد مصدق پیوست و یکی از حافظههای تاریخی ایران در برهههای شهریور ۱۳۲۰، دولت ملی مصدق،نهضت مقاومت ملی ایران،سالهای ۳۹-۴۲،انقلاب سلطنت ستیز بهمن ۵۷ و … و در حقیقت یکی از رهروان استوار نسل دوم نهضت ملی ایران و مرام و منش دکتر محمد مصدق بود.
خسرو سیف از سال ۱۳۳۰ به هموندی ( عضویت ) حزب ملت ایران درآمد.
حزب ملت ایران بر پایه ایدئولوژی پان ایرانیسم که یکی از رویکردهای فکری نهضت ملی ایران بوده و هست،پایهگذاری شد؛ اما این حزب که همیشه از سازمانهای تشکیلاتی هودار ملی گرایی و مصدق بوده و هست و خواهد بود؛ دارای ستون پایههای فکری مشترک با دیگر طیفهای فکری نهضت ملی ایران بوده و هست و خواهد بود.
خسرو سیف در خاطراتش این ستون پایهها را نام میبرد : استقلال،آزادی،عدالت اجتماعی و حفظ هویت ایرانی و حراست از زبان فارسی و احترام به عقاید مذهبی سایر هم میهنان.
در رابطه با ایدئولوژی پان ایرانیست که هواداران این اندیشه از آن به عنوان ” مکتب پان ایرانیسم ” یاد میکنند؛ به نظر میرسد بیان برخی مطالب در اینجا تهی از لطف نباشد:
۱- واژه پان ایرانیسم برای نخستین بار در سال ۱۳۰۶ توسط دکتر محمود افشار در مطلبی تحت عنوان ” ملیت و وحدت ملی ایران ” آورده شده است.
۲- پس از شهریور ۱۳۲۰ و اشغال سرزمین ایران بدست قوای آمریکا و انگلستان و شوروی و سرنگونی خفت بار و ننگین پهلوی نخست که پهلوی چیان آنرا رضا شاه کبیر مینامند! تعدادی از نوجوانان و جوانان که به حق از این وضعیت به شدت غیر قابل تحمل برای هر انسان ایرانی با شرف و آزاده به جان آمده بودند؛ در سازمانی به نام انجمن گردآمده بودند. در این انجمن جوانانی همچون سیاوش کسرایی،نادر نادرپور،محمد علی خنجی،داریوش همایون، محسن پزشکپور،علینقی عالیخانی، محمدرضا عاملی تهرانی،بیژن فروهر و … فعالیت داشتند.
این انجمن به مبارزه مخفیانه با قوای اشغاگر و متجاوز متفقین میپرداختند و چون به سلاحهای گرم دسترسی نداشتند؛ با کوکتل مولوتف قصد رویارویی با نیروهای آرتش متفقین داشتند؛ که یک بار جوانی به نام علیرضا رئیس در حال ساخت کوکتل مولوتوف و انفجار ناخواسته آن به در هشتم خرداد ۱۳۲۵ خورشیدی شهادت رسید و در باغ طوطی شهرری تهران به خاک سپرده شد.
۳- در ۱۵ شهریور ۱۳۲۶ خورشیدی پنج تن از هموندان انجمن آقایان محمدرضا عاملی تهرانی،حسنعلی صارم کلالی،جواد تقی زاده،محسن پزشکپور و علینقی عالیخانی مکتب پان ایرانیسم را پایهگذاری و اعلام موجودیت کردند. در مورد نام در آغاز واژه ” فلاتیسم ” را به کار گرفتند و پس از گفت و گو و جمع بندی با نام ” پان ایرانیسم ” توافق نمودند.
اینکه با ایدئولوژی و مکتب پان ایرانیسم موافق یا مخالف باشیم بیگمان حق انسانی بر پایه اصول دموکراسی و اعلامیه جهانی حقوق بشر است اما بایستی محققانه و منصفانه در آغاز آنرا بشناسیم و از پیرایهها و اتهامات نژادپرستی و شوینیسم و … که از گوشه و کنار که بیگمان خواسته یا ناخواسته،مستقیم یا غیر مستقیم از کانونهای قدرت ایران ستیز بر میخیزد؛ زدوده و منطقی و شفاف بررسی و نقد کنیم.
خسرو سیف در رابطه با این اتهامات توضیحی بسیار پندآموز به تاریخ و نسل امروز ارائه نمودند :
۱- نژادی به نام نژاد ایرانی وجود ندارد که پان ایرانیسم آنرا از دیگر نژادها برتر بشمارد. ایرانیان از نژاد آریایی هستند و در طول تاریخ با دیگر قومها،تیرهها و نژادها آمیخته شده و فرهنگ ویژه ایرانی را پدید آوردهاند. این فرهنگ از دیرینهترین فرهنگهای جهان است. بنابراین پانایرانیسم یک جنبش نژادپرستانه نیست بلکه به استقلال و آزادی ملت و بر حفظ ویژگیهای فرهنگی و ملی خود و نه برتری آن باور دارد.
نکته بسیار کلیدی و مهم در این ارتباط همین است که برخی ” حفظ میراث و ویژگیهای فرهنگی ” را با ” برتری و برتری خواهی فرهنگی ” خلط مضحکی نمودهاند!
۲- شوینیسم و نژادپرستی افرطی در آرمان پانایرانیسم جایی ندارد، اما عشق به میهن و ملت و فداکاری در راه سربلندی و آزادی آن از پایههای آرمانی و اعتقادی این جنبش است.
۳- پانایرانیستها بر این باورند که ملتها در پرتو برابری و استقرار عدالت میتوانند درکنار یکدیگر در آشتی و دوستی و آرامش بهسر برند.
۴- پانایرانیستها برای هر ملت با توجه به ویژگیهای فرهنگی و روح ملی خود، حق زندگی آزاد و سرفراز قائل اند. از این رو با هر گونه استعمار،استثمار و سلطه طلبی سر ستیز دارند و خودشان را سرسختترین دشمن استعمارگران میدانند و همزیستی مسالمتآمیز را تنها زمانی عملی میدانند که همه ملتهای جهان بر سرنوشت خویش حاکم باشند و مناسبات ارباب و نوکری در بین نباشد.
۵- پانایرانیسم نهتنها به تبعیت از حرکتهای نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا رشد نکرده،بلکه در فرهنگ کهنسال و پربار ایران زمین ریشه داشته و همواره در برابر تهاجم فرهنگی،سیاسی و نظامی بیگانگان اشغالگر،واکنش نشان داده است.
۶- به ویژه وابستگان حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر که بنیادهای اندیشه آنها بر مکتب پانایرانیسم نهاده شدهاست،در طول مبارزات ضد استبدادی و ضد استعماری دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت ایران از صمیمیترین کوشندگان همراه و همگام مردم بودهاند.
۷- هواداران مکتب پان ایرانیست که تلاشهای سیاسی خود را به رهبری حسنعلی صارم کلالی،داریوش فروهر،محسن پزشکپور،جواد تقی زاده و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی آغاز کردند،در جریان مبارزات ملت ایران با دولت استعماری انگلستان تقسیم شدند و حزب ملت ایران از آن گروهها بود که رهبری ( داریوش فروهر ) نه تنها با نظام استبداد پیشین هیچ گونه همراهی و همکاری نداشته بلکه به تناوب ۱۴ سال از زندگی خود را در زندانهای رژیم گذشته سپری کرد و در سختترین روزهای زندگی ملی در راه آزادی و استقلال ایران از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و همواره در داخل میهن برای تحقق آرمانهای سرکوب شده ملت ( استقلال،آزادی،عدالت همگانی ) به پیکارهای رهاییبخش ادامه داد.( رسولی پور،خاطرات خسرو سیف، رویههای۲۱و۲۲)
خسرو سیف در نهایت تاکید میکند: ” بدیهی است که حزب ملت ایران، ملیت ایرانی و اسلام باوری را دو ستون استوار زندگی ملی میشناسد. ”
در ارتباط با فعالیت تشکیلاتی و سازمانی گروههای پانایرانیست به ویژه حزب ملت ایران در برهه آغاز کنشگری سیاسیشان در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰ باید یادآور شد که پانایرانیستها سه دسته هستند :
۱- سازمان پرچمداران پانایرانیست به دبیرکلی شهید محمد مهرداد
۲- حزب پانایرانیست به رهبری دکتر محسن پزشکپور
۳- حزب ملت ایران بر بنیاد مکتب پانایرانیسم
بنا به گفته خسرو سیف،شهید داریوش فروهر پیش از حزب ملت ایران در حزب نبرد ایران فعالیت داشت. دلایل تشکیل و تاسیس این حزب را خسرو سیف چنین بیان میکند :
داریوش فروهر به دلیل اینکه مدعی بود مکتب پانایرانیسم بنا بر محدودیتهای سیاسی،صرفا به مسائل فرهنگی میپردازد،در اواخر ۱۳۲۷ از مکتب پانایرانیسم جدا شد و همراه با حسنعلی صارم کلالی و جواد تقیزاده و شماری از همفکران دیگر چون آقایان مهدی مویدی،جهانگیر عظیما،امیر سلیمان عظیما ( مدیر روزنامه آپادانا ارگان حزب نبرد ایران )،حسین سپاه منصور،محمود بازیار(درویش )،فریار،حسن پارسا،مسیح عطارد،موسی امامی ( برادر حسین امامی از اعضای فدائیان اسلام )،حسن غفوری،امیر قاسم بهزادی،محمود گرگین،ملکزاده و … حزب ” نبرد ایران ” را تشکیل دادند که در آن صارم کلالی دبیر حزب و فروهر مسئول تشکیلات شد و اینها نیز خود را پان ایرانیست میدانستند.روزنامه ارگان حزب ( روزنامه ابرمرد ) که مدیر مسئول آن آقای حسین سپاهمنصور بود،منتشر میشد.(همان،رویه ۲۳ )
پس از آشکار شدن ارتباط محسن پزشکپور با رکن دوم آرتش و بانو لمبتن وابسته مطبوعاتی سفارت انگلستان در ایران،محسن پزشکپور مجبور به جدایی و پیوستن به سازمان ” جان سپاران میهن ” به رهبری بهرام شاهرخ از عوامل مشهور انگلستان در ایران که روزنامهای با نام سازمانشان چاپ و منتشر میکردند؛ گردید.
زندهیاد محمد مهرداد به همراه تنی چند از دوستان و یارانش همچون محمدعلی لشگری،منوچهر تیمسار، پرویز ورجاوند و ناصر انقطاع به دفتر روزنامه جان سپاران میهن که پرخاشها و هتاکیهای بسیاری به آنها کرده بود؛ در ۱۶ بهمن ۱۳۳۰ حمله میکنند.
به دلیل ارتباط پزشکپور با آرتش و … و آمادگی برخی نیروهای نظامی برای رویارویی در دفتر روزنامه، چهار تیر به مهرداد شلیک گردید که منجر به قطع نخاع او تا پایان عمر گردید و در نهایت در ۱۶ بهمن ۱۳۸۴ بر اثر تداوم جانکاه این ضایعه به شهادت رسید.
خسرو سیف بنا به گفته خودش برخی جوانانی که از وضعیت حاکم به ستوه آمده بودند و بیقراری میکردند؛ به دیدار شهید محمد مهرداد میفرستاد تا روحیه و انرژی بگیرند.
در سال ۱۳۳۰ با پیشنهاد محسن پزشکپور به شادروانان حسنعلی صارم کلالی و داریوش فروهر برای ائتلاف و همکاری،سر انجام در آبان ۱۳۳۰ حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم تاسیس شد.صد البته این پیشنهاد با مخالفت محمد مهرداد و هماندیشان ایشان مواجه گردید.
آقایان داریوش فروهر،جواد تقی زاده،حسنعلی صارم کلالی و محمدرضا عاملی تهرانی کمیته موقت رهبری حزب را تشکیل دادند.کلالی به دلیل سن بیشترش به دبیر کلی حزب برگزیده شد.
خسرو سیف دلایل جذبش به حزب ملت ایران را کاریزمایی و جوان بودن رهبران عنوان میکند؛ چرا که رهبران وقت حزب همچون شهید داریوش فروهر در زمان جذب سیف به حزب ملت ایران در سال ۱۳۳۰ تنها ۲۳ سال داشت و دانشجوی سال آخر حقوق دانشگاه تهران بود.افزون بر جوانی و کاریزمایی و صد البته دلیری و شهامت وصف ناپذیر زندهیاد داریوش فروهر،خسرو سیف دلایل به زعم خویش مهمتری نیز بیان میکند که در جذب و ایجاد کشش و گیرایی برای دانشجویان و دانش آموزان هم نسلش بسیار تاثیر گذار بود : چیزی که بیشتر توانست دانشجویان را در دانشگاه و محصلین را در مدارس جذب حزب کند تفکر ناسیونالیسم ایرانی حزب بود. این شعار و تفکر که فلات ایران زیر یک پرچم و ۱۷ شهر قفقاز باید به میهن برگردد احساس هر نوجوان و جوانی را برمیانگیخت.اصولا یگانگی تمام ایرانیان در میهن راستین خود و در زیر یک درفش قرار گیرند خواست تاریخی ملت ایران است. ( همان، رویه ۲۶)
خسرو سیف دلایل و زمینههای تاریخی اندیشه پانایرانیسم مبتنی بر ملت گرایی را چنین شرح میدهد :
این اندیشه ناشی از وضع تاریخی کنونی ملت ایران است چرا که در ۲۰۰ سال گذشته ایرانزمین تجزیه گشته و ایرانیان در بخشهایی جدا از هم با حکومتهای گوناگون زیست میکنند. در مکتب ناسیونالیسم ملت یک مقوله تاریخی است نه یک قرارداد سیاسی، باید توجه داشت ملت بنا بر تعریف سیاستمداران به وجود نمیآید بلکه یک ردهبندی است که به یاری تاریخ شناخته میشود و بدین ترتیب پانایرانیست نیاز ملی ایرانیان در دوره گسست و جدایی است.( همان،رویه ۲۷ )
خسرو سیف در پاسخ روشنگرانه به برخی ناآگاهان و یا غرض ورزان و مرض پیشهگانی که پانایرانیستها را متهم به خوی تجاوز طلبی و توهم کشورگشایی میکنند؛ پاسخی محققانه میدهد که صد البته ممکن است نقدهایی به آن وارد باشد اما این اتهامات لایتچسبک وابستگان به کانونهای قدرت را منطقی و عقلانی مردود میسازد :
در آن وضعیت امکان کشورگشایی برای ما نبود و در جلسات حوزه حزبی هم که نیرو نامیده میشد نیز همین افکار و شعارها مطرح میشد که خون هر جوانی را به جوش میآورد.به خصوص این که تقابل با حزب توده که از همان اول وابستگیاش مشخص بود،جوانان را به ملت گرایی و پانایرانیسم تشویق میکرد.(همان،رویه۲۷ )
خسرو سیف در ادامه به عبارت بهتر به شکلی مختصر و مفید، بحث ” ایران فرهنگی ” را در حزب ملت ایران مطرح کرده و موشکافی دقیقتری مینماید :
البته در حزب ملت ایران،ما به همکاری نزدیک مردم سرزمینهای جدا شده از ایران حول حوزههای مختلف اقتصادی و فرهنگی مانند نوروز باور داریم و معتقدیم مردم این سرزمینها باید پیرامون حوزه فرهنگی مشترک میان خود در ارتباط تنگاتنگ باهم قرار گیرند و اتحادیهها و پیمانهای اقتصادی مشترک و یا قراردادها و تفاهم نامههای فرهنگی باهم داشته باشند و از این نزدیکی فرهنگی – اقتصادی برای رشد و توسعه همه جانبه و سربلندی و عدم وابستگی خودشان به قدرتهای استعمار بهره گیرند. ( همان رویههای ۲۷ و ۲۸ )
سرانجام خسرو سیف در سال ۱۳۳۰ به هنگام تحصیل در دبیرستان علامه تهران پس از گذراندن یک دوره آشنایی و آزمایشی به قرآن و پرچم ایران سوگند خورد و به هموندی ( عضویت ) حزب ملت ایران درآمد و در نشستهای فراگیر حزب که ” نیرو ” نام داشت؛ شرکت و در نخستین تظاهرات و راهپیمایی خیابانی شورانگیز حزب ملت ایران در ۲۱ آذر ۱۳۳۰ پنجمین سالگشت نجات آذربایجان از چنگال فرقه دموکرات پیشهوری وابسته به شوروی حضوری خاطرهانگیز پیدا کرد.
در سالهای ۱۳۳۰ تا کودتای ۲۸ اَمرداد ۱۳۳۲ خورشیدی،بارها حزب ملت ایران و نیروهایش با احزاب وابسته توده،سومکا به سرکردگی کیومرث منشیزاده و حزب ذوالفقار به رهبری پری غفاری معشوقه شاه و بازیگر فیلم موطلایی شهرما و … درگیری فیزیکی پیدا کردند که واقعیتهای رخداده و حقایق آن با روایتهای دروغین بی شرمانه ناآگاهان و بی خردان و یا غرض ورزان و مرضپیشهگان وابسته به کانونهای قدرت تفاوت بسیاری دارد که محل بحث فراوان است؛ اما آشکارا باید گفت فروهر و هم حزبیهایش همچون خسرو سیف و ناصر تکمیل همایون و … فقط نجیبانه و دلیرانه درصدد دفاع متعارف شخصی و جمعی بودند.
صد البته در این ارتباط لازم به یادآوری است که در دیماه ۱۳۳۰ خورشیدی محسن پزشکپور و نزدیکانش به دلیل نزدیکی به دربار و جاه طلبی با زندهیادان حسنعلی صارم کلالی و داریوش فروهر که برخلاف پزشکپور به دولت ملی و ملت گرای مصدق گرایش داشتند و تا پای جان پشتیبانی کردند؛ جدا شده و با اعلام موجودیت ” حزب پان ایرانیست ” از ” حزب ملت ایران بر بنیاد پانایرانیسم ” انشعاب نمودند.
پس از این شرح مختصر که بیشتر در جهت تببین چکیده مبانی نظری اندیشه و آرمان حزب ملت ایران و زندهیاد خسرو سیف ضروری به طرح آن در سوگ درگذشت سومین دبیرکل فقید حزب ملت ایران میرسید؛ دیگر برهههای زیست سیاسی خسرو سیف را مروری مختصر میکنیم.
سیف پس از کودتای ننگین آمریکایی – انگلیسی – روسی ۲۸ اَمرداد ۱۳۳۲ خورشیدی به نهضت مقاومت ملی ایران پیوست و چند بار در آستانه دستگیری به دلیل پخش بیانیه
های نهضت مقاومت و به راه انداختن راهپیمایی اعتراضی قرار گرفت.
او در سالهای ۳۹-۴۲ البته چند بار به همراه رهبران و هموندان جبهه ملی و حزب ملت ایران دستگیر و بازداشت شد و توسط ساواک تا انقلاب بهمن ۱۳۵۷ خورشیدی ممنوع الخروج گردید و به همین دلیل از ادامه تحصیل در آلمان در رشته مهندسی کشاورزی محروم گردید.
او در جریان برگزاری گردهمایی جلالیه تهران در اردیبشت ۱۳۴۰ خورشیدی مسئول انتظامات گردهمایی گردید و از سوی شورای مرکزی جبهه ملی به تیمسار مبصر ریاست وقت شهربانی تهران معرفی گردید.
او پس از پایان تحصیل دبیرستان به استخدام اداره آمار درآمد و در جریان سرشماری عمومی سال ۱۳۴۵ خورشیدی ، کاربدست نخست سرشماری سیستان و بلوچستان به رغم مخالفت ساواک گردید که باز هم به رغم چند تصادف خطرناک ماموریت را با موفقیت به پایان رسانید.
در برهه انقلاب ضد سلطنتی بهمن ۵۷ که خسرو سیف آشکارا آنرا ” انقلاب تحمیلی ” مینامید؛ حضور فعال در کنار کادرهای جبهه ملی ایران و حزب ملت ایران داشت.
خسرو سیف به درستی برخلاف کسانی که با رویکردهای متافیزیکی و چینش گزارههای تخیلی در منظومهای توهمی نشانیهای نادرست به قصد تبرئه و فرار از مسئولیت خودشان و صد البته نظام وابسته فاسد سلطنتی و خاندان ننگین پهلوی میدهند!؛ مسئولیت اصلی سرنگونی نظام مشروطه سلطنتی را شخص شاه و استبدادش میداند که قانون اساسی را زیرپا لگدکوب و حقوق ملت را نادیده گرفت؛ میدانست.
خسرو سیف به همراه مهندس هاشم صباغیان و زندهیادان دکتر محمد ملکی و پهلوان حسین شاه حسینی و … در کمیته استقبال از آیت الله خمینی حضور داشت.
او در نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در بهمن ۱۳۵۸ مسئول ستاد انتخاباتی داریوش فروهر گردید و در نخستین انتخابات مجلس شورای ملی پس از انقلاب که پس از تشکیل به اسلامی تغییر یافت؛کاندید گردید اما از حضور در مجلس بازماند.
پس از اعلام دو مرحلهای شدن انتخابات مجلس و ابهامات و اعتراضهای شدید بسیاری از گروههای سیاسی منتقد ، بیانیه تاریخی حزب ملت ایران در این ارتباط در فروردین ۱۳۵۹ صادر گردید و حزب ملت ایران اعلام نمود که دیگر در هیچ انتخاباتی شرکت نخواهد نمود و خسرو سیف تا به پایان زندگی سیاسیاش به سان دیگر هموندان حزب ملت ایران بر همین رویکرد و عدم ورود به منازعه میان بلوکهای قدرت پافشاری نمود.
پس از تجاوز نظامی رژیم کفتار سرشت بعث عراق و بی شرمی صدام حسین رئیس جمهور وابسته بعث عفلقی، خسرو سیف در کنار دیگر همرزمان استوارش و رهبر میهن پرست حزب ملت ایران، شهید داریوش فروهر به رغم مخالفت با برخی رویکردهای حاکمیت جمهوری اسلامی، سعی در کاستن از تنش به همراه انتقاد دلسوزانه و میهن دوستانه به حکومت در کنار دیگر اقشار ملت ایران به رویارویی با آرتش متجاوز بعث عراق پرداختند و از رابطه دوستانه با اکراد ناراضی عراقی به ویژه حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی کمک گرفته و به یاری آرتش دلیر ایران به ویژه در مرز با کردستان عراق شتافتند.
پس از حماسه ملی آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر که در اختفا به سر میبرد؛بیانیهای صادر کرد و این پیروزی را به ملت ایران شادباش گفت.
خسرو سیف نیز همین روش را پس از فروهرها در حزب ملت ایران ادامه داد و هر ساله حزب ملت ایران،سالگرد حماسه ملی آزادسازی خرمشهر را با صدرو بیانیه شادباش میگوید.
پس از فرارسیدن خرداد سرب و خون و سخت و سنگین ۶۰ و انقباض و انسداد شدید سیاسی بر سازمانهای سیاسی منتقد ملی اندیش مصدقی و چپ مستقل، داریوش فروهر مجبور به اختفا گردید و سرانجام در آذر ۱۳۶۱ در منزل دخترش بازداشت گردید. همچنین دیگر کادرهای حزب ملت ایران همچون مهندس حسین اخوان طباطبایی،دکتر بهروز برومند،دکتر ناصر تکمیل همایون،دکتر سیاوش صحت،فرامرزی،مهندس بهرام نمازی و … بازداشت و زندانی گردیدند و به شدت و به ناحق تحت فشار قرار گرفتند! حاج حسن قائمی و اصغر لقایی دیگر هموندان حزب ملت ایران به جرم اختفای ابوالحسن بنی صدر تیرباران گردیدند و پدر اصغر لقایی، زندهیاد حسن لقایی پس از تیرباران فرزند دلبندش با وجود نوزادی چندماهه ، تاب دوری اصغرش را نیاورد و با شلیک گلوله به پیکر بس داغدار و بیتابش به فراق غمانگیز دُردانه فرزندش پایان داد!
سیف در این مدت بس هولناک دیدارهای مخفیانه با داریوش فروهر و برخی کادرهای حزبی داشت؛ و آئین ازدواج پرستو فروهر دختر داریوش و پروانه فروهر را به شکلی مخفیانه و پر استرس و نگرانی در منزلش با حضور کوتاه داریوش فروهر در نوروز ۱۳۶۱ برگزار نمود.
پس از دستگیری داریوش فروهر در آذرماه ۱۳۶۱ به دلایلی همچون ارتباط با ایل قشقایی و … برای نجات جان فروهر که در ابتدا آیت الله موسوی تبریز دادستان کل کشور و اسدالله لاجوری دادستان دادگاه انقلاب اسلامی مرکز و سید احمد خمینی درصدد اعدام فروهر با تائید آیت الله خمینی بودند؛ تلاش بسیاری از جمله مراجعه به مجلس و دیدار با برخی نمایندگان طیف اقلیت مجلس همچون زندهیاد مهندس بازرگان نمود.
بازرگان به دلیل ناکامی در آزادی شادروان علی اردلان در مذاکره با هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، آشکارا به سیف گفته بود که به هیچ عنوان حاضر به گفت و گو با رفسنجانی نیست.
اما پس از آزادی داریوش فروهر با پادرمیانی و توصیه و سفارش شادروانان آیت الله مرتضی پسندیده و آیت الله حسینعلی منتظری و دستور مستقیم آیت الله خمینی در نوروز ۱۳۶۲ داریوش فروهر به همراه دکتر احمد غضنفرپور و زندهیاد سودابه سدیفی از زندان آزاد گردیدند.
سیف بلافاصله پس از آزادی به دیدار داریوش فروهر رفت. خسرو سیف به یاد میآورد که مهندس مهدی بازرگان پس از دیدار با فروهر، به ایشان پیشنهاد نمود که با دفتر آیت الله خمینی تماس بگیرد و ضمن ابراز تشکر،حقایق درون زندانها را نیز برای ایشان بیان کند.
فروهر هم با سنجش وضعیت و تشخیص خودش با دفتر آیت الله خمینی تماس گرفت و خود را ضمن معرفی ، از آیت الله خمینی تشکر نمود.
خسرو سیف همیشه در کنار داریوش فروهر که همیشه الگویش میدانست؛ ایستاد و پس از کاردآجین شدن غیرانسانی فروهرها، به عنوان سومین دبیرکل حزب ملت ایران برگزیده گردید.
در جریان رخدادهای اعتراضی پس از فاجعه کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیرماه ۱۳۷۸ خورشیدی، به همراه تنی چند از یارانش همچون زندهیادان فرزین مخبر،مهندس بهرام نمازی و … بازداشت گردید و تحت فشار شدید روانی قرار گرفت.
در دادگاه بدوی که به گفته سیف،بیش از ۵ دقیقه به درازا نکشید! به ۱۳ سال زندان محکوم گردید؛ اما پس از یک سال و با جابه جایی رئیس وقت قوه قضائیه و تغییر فرمانده نیروی انتظامی و تبرئه فرمانده وقت نیروی انتظامی در فاجعه کوی دانشگاه از زندان به همراه آقایان فرزین مخبر و بهرام نمازی آزاد گردید.
خسرو سیف در طول سالهای پس از شهادت فروهرها به همراه شادروانان حسین شاه حسینی، مهندس علی اکبر معین فر و آقایان مهندس محمدحسین شاه ویسی، دکتر فریدون سحابی،حاج محمد محمدی اردهالی،دکتر محمود مصدق،دکتر حسین مجتهدی،دکتر احدی از اعضای پرتلاش هیئت امنای قلعه احمدآباد،آرامگاه مصدق بود و هر چه تلاش کرد که بتواند راه حضور دوستداران مصدق و مردم را برای ادای احترام به پیشگاه رهبر فقید نهضت ملی ایران،باز کند؛ شوربختانه ناکام ماند!
او برای دادخواهی عزیزانش هرچه در توان داشت؛ به کار گرفت و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و داغ عزیزانش را هیچگاه از یاد نبرد :
” از دوست به یادگار دردی دارم
که آن درد را به صد هزار درمان دهم ”
زندهیاد خسرو سیف از میان ما برای همیشه رفت اما یاد وخاطرهاش فراموشی ناپذیر است و این کمترین که به رغم اختلاف نظر و اندیشه در پارهای موارد که همیشه برای ایشان احترام داشتم و ارادت میورزیدم و مشمول مهر بزرگوارانه و محبت پدرانهاش بودم؛ همیشه فقدان بس غمانگیز و دردناکش را همچون بسیاری از بزرگان ملی-میهنی که افتخار دیدار و حضور در محضرشان را همچون شادروانان استاد ادیب برومند،محمد بستهنگار،پهلوان حسین شاه حسینی،مهندس علی اکبر معین فر،فرزین مخبر،دکتر محمد ملکی و …داشتم؛ و شوربختانه در طول سالهای گذشته به سرعت جام جاودانگی سرکشیدند؛ در دل به یادگار نگاه میدارم.
روانش شاد،یادش به مهر و نیکی و راهش مستدام و پر رهرو باد.
۲۷ تیرماه ۱۴۰۰ خورشید
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.