شعار همیشگی ما؛
۞ چراغ امید روشن است ۞
Saturday, 27 April , 2024
امروز : شنبه, ۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳
شناسه خبر : 4037
  پرینتخانه » سیاسی تاریخ انتشار : 05 فروردین 1401 - 11:09 | 181 بازدید | ارسال توسط :
به مناسبت سالگرد در گذشت استاد باستانی پاریزی؛

استاد باستانی پاریزی و دکتر محمد مصدق

پنجم فروردین هشتمین سالگرد درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی است. به همین مناسبت خاطره ای از ایشان درباره زنده یاد دکتر محمد مصدق برای علاقمندان به تاریخ معاصر ایران از کتاب کوچه هفت پیچ نقل می کنم که امیدوارم مورد علاقه مخاطبان پایگاه خبری صدای چراغ روشن قرار گیرد. قبل از نقل این مطلب، باید به […]

استاد باستانی پاریزی و دکتر محمد مصدق

پنجم فروردین هشتمین سالگرد درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی است. به همین مناسبت خاطره ای از ایشان درباره زنده یاد دکتر محمد مصدق برای علاقمندان به تاریخ معاصر ایران از کتاب کوچه هفت پیچ نقل می کنم که امیدوارم مورد علاقه مخاطبان پایگاه خبری صدای چراغ روشن قرار گیرد.

قبل از نقل این مطلب، باید به عرض مخاطبان چراغ روشن برسانم که سالها شاگرد و از ارادتمندان زنده یاد استاد باستانی پاریزی بودم و این افتخار را داشتم که به مناسبتهای گوناگون خدمت او می رسیدم. استاد نیز به بنده التفات داشت. بعد از درگذشتش نیز هر ساله در مراسم یادبودی که به همت فرزندش مهندس حمید باستانی پاریزی برگزار می شد، شرکت می کردم. متاسفانه دو سال است که به خاطر همه گیری ویروس کرونا، این مراسم برگزار نمی شود. به همین خاطر پایگاه خبری صدای چراغ روشن از بنده (اصلان شاملو) خواست به این مناسبت مطلبی را بنگارم. من نیز بی مناسبت ندیدم از کتاب کوچه هفت پیچ که پیرامون شادروان دکتر محمد مصدق است را با مخاطبان پایگاه خبری صدای چراغ روشن این مطلب را  درمیان بگذارم. امید است مورد پسند واقع شود.

و اما نقل مطلب:

استاد باستانی پاریزی در این کتاب بیان کرده است:

«پدرم راست می‌گفت، زیرا بعد از آن که زن گرفت کم‌کم ثروتمند شد و املاکی خرید و متولی یکی دو موقوفه هم شد، سه بار به حج رفت و مدیر مدرسه هم بود و حقوق هم داشت و روضه باشکوهی هم می‌خواند.

با عصا کوران اگر ره دیده اند// در پناه خلق روشن دیده اند

درحاشیه این نکته را هم عرض کنم که بالاخره پول بازنشستگی رسید، منتهی بعد از دوسال – وقتی که من دیگر کارمند شده بودم- صد البته با این مقدمات که من، بدون اطلاع پدر، از کرمان تلگرافی خیلی ساده ولی تند به نام شخص نخست وزیر وقت مخابره کردم بدین شرح :

جناب آقای دکتر مصدق پدر پیر مردم ایران، پدر پیر هفتاد و چند ساله ام علی اکبر باستانی معلم فرهنگ مدت ها پیش بازنشسته شده و هنوز که هنوز است حقوق بازنشستگی را نپرداخته‌اند، گویا منتظر رای هیات دولت‌اند. اگر این حقوق برای کفن و دفن، یا ذخیره‌ی روز قیامت است که هیچ ولی اگر مربوط به دوران حیات اوست جنابعالی که مزه هفتادسالگی را چشیده‌اید فکری به حال این پیر مرد بفرمایید که: مصیبت بود پیری و نیستی …»

«طولی نکشید که حقوق بازنشستگی دوسه ساله ( حدود سه چهار هزار تومان ) رسید و وقتی به دست پیرمرد دادم و پیش نویس تلگراف خود را برایش خواندم. پیرمرد که سخت خوشحال شده بود( و او هم مثل پدرش یک سال و نیم دیگر ماند و پول ها راخرج کرد و سپس در گذشت ( ۱۳۳۳ ش) چشمانش برقی زد و دعایی کرد. او گفت: برو فرزند، که از قلمت برکت ببینی. بنده هم به این دعا مستظهرم … »

پاسخ دکتر مصدق به تلگراف باستانی پاریزی:

«دوست محترم

نسبت به پرداخت حقوق بازنشستگی والد محترم شرحی به حسابداری وزارت فرهنگ نوشته و تاکید کردم که در پرداخت تسریع نمایند. در صورتیکه تا کنون نتیجه‌ای نگرفته باشید خواهشمندم مجدد مرقوم فرمایید تا یادآوری شود.

مخلص آن دوست باذوق

محمد مصدق»

باستانی پاریزی – کتاب کوچه هفت پیچ- چاپ چهارم – انتشارات نگاه- ۱۳۶۳-رویه ۴۰۱-۴۰۲

☆ دیپلمات ارشدو بازنشسته وزارت امورخارجه

نویسنده : اصلان شاملو
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.