امروز : جمعه, ۷ اردیبهشت , ۱۴۰۳
یادماندههایی از خسرو سیف دبیر کل فقید حزب ملت ایران
به همین دلیل در این یادداشت بیشتر بر آن هستم تا از خاطرات شخصی و مواجههایم با آن انسان شریف و آزاده یاد کنم.
از سال ۱۳۷۹ خورشیدی پس از آزادی ایشان از زندان در خانه آزادی ( سرای فروهرها ) و مسجد فخرالدوله و برخی مراسمها ایشان را از نزدیک مفتخر به دیدارشان شدم.
خسرو سیف صد البته از جوانان اهل مطالعه و دغدغهمند که تاریخ نهضت ملی ایران و یاران مصدق را دنبال میکردند؛استقبال میکرد و تلاش داشت تا با بیان خاطرات و تجربههای گرانسنگش از این دست جوانان در حد توانش حمایت کند.
در کوه پیمایی مسیر درکه در پاییز ۱۳۹۲ خورشیدی به خوبی به یاد دارم که به همراه دوستم در نزدیکی اذغالچال وقتی به سمت پلنگچال حرکت میکردیم؛ ایشان که از دروان جوانی به شکلی حرفهای کوهپیمایی منظم و حتی کوه نوردی داشتند در حال برگشت بودند؛ شماره تماسشان را به من محبت فرمودند تا در صورت لزوم با ایشان در تماس و ارتباط نزدیکتر باشم.
یادش به خیر از اینکه بد قول هم بودم و دیر به دیر هم به منزلشان میرفتم از من به شکل طنز آمیز گله هم داشتند!
در پارهای موارد که جای بحث آن در اینجا نیست؛هماندیش با ایشان نبودم اما به دلیل اشتراک نظر در باورمندی به اصول نهضت ملی ایران،استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی و شخصیت والای شادروان دکتر محمد مصدق رهبر فقید نهضت ملی ایران، از تجربه گرانسنگ و ارزشمند ایشان تا توانستم تلاش به آموختن و کاربستن داشتم.
زندهیاد خسرو سیف دبیر کل حزب ملت ایران بود؛ اما شخصیتی فروتن داشت و در بسیاری از مراسمها شرکت میکرد؛ با آنکه همعقیده با برگزار کنندگان و برخی طیفها نبود اما برایشان احترام قائل بود.
به خوبی به یاد دارم که در آئین نکوداشت زندهیاد مهندس مصطفی کتیرایی وزیر مسکن دولت موقت مهندس بازرگان،در مسجد جامع شهرک غرب بسیار زود در انتهای سالن حضور داشت؛ وقتی من را که در دقایق پایانی مراسم حاضر شده بودم، دیدند؛ درجا به من فرمودند : ” آقا سالن چند بار پر و خالی شد! چرا دیر آمدید؟؟!! “؛ چرا که خودشان همیشه مقید بودند همیشه در موعد مقرر در مراسم حاضر گردند.
این طعنه را در روز خاکسپاری پهلوان حسین شاه حسینی نیز به من در کوچه کاکوتی در برابر منزل زندهیاد شاه حسینی نیز فرمودند : ” آقا دیر آمدید!!! ” و پس از ایشان جناب آقای دکتر صَدیقی فرزند شادروان دکتر غلامحسین صَدیقی نیز تائید فرمودند!!!
زندهیاد خسرو سیف با آنکه میدانست در مواردی با ایشان هماندیش نیستم اما با دموکرات منشی هرچه تمامتر از دیدار و گفت و گو با من همیشه با روی گشاده در منزلشان استقبال بزرگوارانه و پدرانه داشتند.
از این رو در برابر سعایتها و زشت گوییهایی که برخی به ناحق برای ملکوک و لجن مالسازی من کردهبودند!؛فقط به جرم اینکه صریح و بی پروا در برابر برخی از مدعیان پیشکسوتی!!، از مرزبندی سنگین و شفاف با تازه به دوران رسیدگان و مجاهدان روز یکشنبه اصلاح طلب تازه آزادیخواه!!! کاملا به حق و درست دم زده بودم؛ مطلقا کوچکترین همراهی با این مدعیان کسوت و سیاست نکرده بود و هر از چندگاهی هم با آرامش و کمی طنز خواستار آرامش و پایین آوردن حرارتم شده بود.
زندهیاد خسرو سیف حرارت را لازمه سیاست نمیدانست بلکه پختگی و درایت را لازمه سیاست ورزی میدانست.
در اواخر پاییز ۱۳۹۹ خورشیدی وقتی در تماس تلفنی خواستار دیدار با ایشان که مدتی بود در بستری بیماری افتاده بود؛ شدم با رویی گشاده همچون همیشه مرا پذیرفتند و کتاب خاطرات ارزنده و مجموعه مصاحبههایشان را به من با دستینهشان هدیه نمودند.
کتاب خاطرات و مصاحبههای ایشان را به سرعت در مدت کمتر از ۴ روز مطالعه کردم که از نثری روان و مطالبی بسیار آموزنده از تاریخ نهضت ملی ایران و سیر مبارزه حزب ملت ایران و فروهرها برخوردار بود.
وقتی این مطالعه سریع را در تماس تلفنی به همراه سپاس گزاری و عرض ادب و احترام خدمتشان عرض کردم؛ ایشان بسیار خوشحال شدند و صد البته هم به دلیل اینکه خواهان دیداری دیگر برای طرح پرسش از مجموعه خاطراتشان هم شدم؛ خوشحالتر شدند و خواهان دیدار هرچه زودتر با بزرگواری هرچه تمام تر گردیدند.
پیش از نوروز ۱۴۰۰ هم یک بار دو بار دیگر در بهمن و اسپندماه ۱۳۹۹ خورشیدی به دیدارشان رفتم و خواستار کتابچه روشنگر حزب ملت ایران در ارتباط با جدایی میهن فروشانه حزب ملت ایران که خودشان در تهیه و انتشارش تلاش بسیاری داشتند؛ ایشان با بزرگواری تقبل زحمت فرمودند که به من محبت کنند.
در نوروز ۱۴۰۰ خورشیدی در روز دوم نوروز از برخی دوستان با محبت و بزرگواری هرچه تمامتر جویای احوالم بودند، به همین دلیل روز سوم نوروز با ایشان تماس گرفتم و عرض ادب و شادباش نوروز را خدمت ایشان داشتم به من بسیار محبت آمیز فرمودند که کتابچه درخواستیام آماده است.
در چهارمین روز نوروز ۱۴۰۰ به دیدارشان در منزلشان رفتم و با بزرگواری کتابچه ارزنده و ارزشمند حزب ملت ایران در ارتباط با جدایی میهن فروشانه بحرین از ایران در دوران استبداد سلطنتی و شرح مقاومت و ایستادگی به حق حزب ملت ایران و دبیر کل آزادهاش شهید داریوش فروهر و دیگر هموندان حزب ملت ایران شادروانان منوچهر احمدی، علی اصغر بهنام،منصور رسولی،محمد خالقی،فرزین مخبر،بهرام نمازی را به من تقدیم کردند.
ای دریغ و هزار افسوس که این واپسین دیدارم با ایشان بود و پس از نوروز ۱۴۰۰ بر شدت بیماری ایشان بیشتر شد و دژخیم کرونا هم بر مصیبت افزوده گردید و یکی از کهنهسربازان راه عزت و شرف نهضت ملی ایران و مصدق بزرگ و هموند فداکار حزب ملت ایران برای همیشه ما را تنها گذاشت و به جمع یارانش و هموندان و هم زنجیرانش در حزب ملت ایران شهیدان پروانه و داریوش فروهر،منوچهر مسعودی،حسن لقایی،اصغر لقایی،حسن قائمی،محمد مهرداد و زندهیادان علی اصغر بهنام،محمد خالقی،احمد قیصری،دکتر عظیما،فرزین مخبر و … و دیدار دیگر ملیون درگذشته و نسل نخست نهضت ملی ایران شادروانان دکتر شمس الدین امیرعلایی،دکتر کریم سنجابی،الله یار صالح،دکتر غلامحسین صَدیقی،دکتر کشاورزصدر، خلیل ملکی،حاج حسن شمشیری،جهان پهلوان غلامرضا تختی،احمد توانگر،مهندس کاظم حسیبی،باقر کاظمی،اصغر پارسا و … پیوست و شتافت.
او بیش از این تاب دوری دوستان و همه عزیزانی که به آنان ارادت میورزید و دوستشان داشت؛ نداشت :
” از دوست به یادگار دردی دارم
که آن درد را به صد هزار درمان دهم ”
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.